کار درستی کردم عایا؟؟؟

ساخت وبلاگ
مثلا اینکه:چرا پردیس بهشتی رو زودتر نزدم تو لیست انتخاب رشته و گذاشتم اون آخر؟ درسته پردیس بود ولی خب شهید بهشتی بود!چرا به کل اقتصاد رو حتی اون آخر ها هم نزدم؟ چرا؟ چرا؟ چرا؟!!!نیم سال دو زدم؟ امیدوارم نزده باشم ب کل و الان ک قصد ندارم برم ببینم زدم یا نه! شاید فردا نگاه کنم...خداعی برداشتم شبانه کرمان هم زدم!!! اوه شت!فک کن شهرکرد هم زدم!! :/وای ک این لیسته انتخاب رشته داره بدجوری دیوووووونه ام میکنه 2 شنبه میاد دیگه اگه خدا بخواد و همچنان امیدوارم ک با دیدنش خوشحال بشم و یه نفس راحت بکشم...3 مورد اول از همه بیشتر رو مُخه دو مورد بعدش خیلی کمتر از بقیه...خیلی پریشونم خیلی:(ـــــــــــــــــاین پارس آنلاین هم برداشته حجم بسته ها رو تغییر داده 450 گیگی ک قبلا با 160 تومن میخریدیم الان شده 270 گیگ با همون قیمت قبلی اوف بر هرکی ک این تصمیم رو گرفتهـــــــــــــــــــــــــالبته بجز اون بخشِ نگرانی و پریشانی و اینکه انقدر میخوابم ک فقط بیدار نباشم و اینا...بقیه زندگی خووووبه:)) امروز رفتم خرید و ازین لباسایِ الیاف طبیعی خریدم حالا بعدن ک باهاش عکس گرفتم عکسشو میذارمــــــــــــــــــــــو خلاصه ک فکر هامو دایورت میکنم کلا چون وقتی بخوام بشینم فک کنم مغزم منفجر میشه از اینکه کاشکی این بشه یا نکنه اون بشه یا اگه اونو اول زده بودم یا اگه اونو نزده بودم! خلاصه ک اینجوری!!!شنبه ۱۳۹۸/۰۶/۲۳ ♦ 1:37 ♦ Sky ♦ کار درستی کردم عایا؟؟؟...
ما را در سایت کار درستی کردم عایا؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : purpledream بازدید : 33 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 18:31

به طور اتفاقی رفتم تو صفحه اینستایِ اِکس کراشم (یعنی ک الان یه یکسالی میشه روش کراشی ندارم) و دیدم تو بیو زده : in با ی ایموجی قلب ک خب یعنی یا این لاو یا این رل...تو مغز خودم از خنده مُردم از وقتی دیدم اینو و واقعا ک آدم چقدر میتونه با یک سال خودش حتی فرق کنهاین آدم اولین کراشی بود ک من تو دنیای واقعی داشتم یعنی تا قبل این همش بازیگر و خواننده  و آدمای معروف و اینا بودن بعد چون این مورد اولین مورد در دنیای واقعی بود رفتم ب مامانمم گفتم الان ک عکسایِ اون روزی ک بش گفتم رو میبینم قشنگ پیداس یه جوریه (این آدمه خیلی از من بزرگتره فک کنم یه 12 سالی بزرگتر باشه...) مامانم گف یهو دیدی ازدواج کرد بعدم میخوای ی هفته غصه بخوری بعدش همه چی تموم میشه... و اون روز فک میکردم آه من چقدر ازین آدم خوشم میاد و اینا تا اینکه تو فالوور تکونی دمِ عید منو ریموو کرد و آنفالو منم گفتم ب درک عاغا قبول نیس اگه گلپا مونده بودیم اگر وضعیت درست بود اگر این میومد تو اون گروه خانوادگی-دوستانه ای ک بودیم و هزار اگر دیگه الان عروسیش دعوت بودیماولین باره با مورد ازدواج کردن کراشم مواجه میشم (البته اینکه اولین کراشم بوده هم بی تاثیر نیست) احتمالا همون یه هفته غصه ای ک مامانم اشاره کرده بود رو برایِ خودم در نظر بگیرم(حالا زهرا اینو بخونه میگه خوبه تو 6 ماهه میگی من رو این دیگه کراش ندارم) حالا یه هفته نه مثلا تا فردا صب ساعت 9 یه حدود نیم ساعت دیگه هم ک میخوابم در نتیجه یه نیم ساعتی تایم بزارم براش احتمالامیدونی چرا روش کراش داشتم؟ خیلی آدم خفنی بود به نظرم میدونی دندون پزشک بود و حدودا دوست بابام هم بود میشه گفت بعد عاغا این حرف ک میزد من همش وجه اشتراک با این پیدا میکردم&nb کار درستی کردم عایا؟؟؟...
ما را در سایت کار درستی کردم عایا؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : purpledream بازدید : 31 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 18:31

قبول شدم : فناوری اطلاعات سلامت/دانشگاه علوم پزشکی یزد/روزانهرفتم تو وبلاگ یکی از بچه ها دیدم نوشته نتایج اومده!!! برررق از کَله ام پریدضربان قلبم قشنگ رفت رو 1000 و بدنم افتاد ب لرزیدن! خلاصه ک تا بیام برم جوابا رو ببینم مُردم:/زدم، آورد و دیگه زبونم قفل شد:/ فقط مامانمو صدا کردم ک بیا ببین و هرچی گفت خب بگو چی شده هیچی نتونستم بگم و فقط گریه ام گرفت...گریه از سرِ شوق؟ نمیدونم!!! شاید 10 درصدش از سر شوق بود!!!! 90 درصدش رو هنوز نمیفهمم ناراحتیه؟! شوکِ؟! افسوسِ؟! پشیمونیه؟! نمیفهمممممممممامانم زنگ زد به بابام،شنیدم ک بابام داشت میگفت اگر دوس نداره بگو میره آزاد همینجا دیگه و مامانمم گفت ک یزدِ روزانه و الویت بعدیش بعد روانشناسی بوده دیگه...به مامان جون و آقاجون هم جداگونه زنگ زدم گفتم مامان جون ک گفت خوشحال شدم و پرسید ک چ شغل هایی داره و آقاجون گفت ک یزد شهر خوبیه و نگران نباش و اگر دیدی دوس نداری سال دیگه هم کنکور بده! اما نمیدونه ک با روزانه نمیشه کنکور داداز دوستام فقط شقایق جواب گوشیشو داد و بهش گفتم...از ی جهاتی هم خوبه! مثلا با رکسانا الان افتادم تو ی دانشگاه و احتمالا تو ی خوابگاه این یعنی با هم میتونیم بریم و بیایم و ازین نظر خیلی خوبه! و صد البته بهتر هم میشه اگر باهاش هم اتاقی بشم!!!نه آنچنان خوشحالم و نه آنچنان ناراحت! در جواب تبریک میگم مبارکت باشه ها فقط میگم ممنون و گیج ام الان! باید ب خودم وقت بدم...برا دوشنبه منتظر جواب ها بودم و خب شُک بزرگی بود یهو اومد ببین کارایِ سازمان سنجش رو آخه!!!دیشب داشتم میگفتم اگر بیوفتم بندرعباس نمیرم حالا خوشبینانه باز خوبه یزد گرفت وگرنه میفتادم بندرعباسمیدونی الان در این زمینه خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است کارم از گ کار درستی کردم عایا؟؟؟...
ما را در سایت کار درستی کردم عایا؟؟؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : purpledream بازدید : 35 تاريخ : جمعه 6 بهمن 1402 ساعت: 18:31